همه چیز تغییر کرد همه چی. اصلا باورم نمیشه این همه اتفاقات مختلف رو تو این چند سال خاموشی. نمیتونم از این مقاله ها سر در بیارم هنگ کردم بدجوری. سه شنبه باید تو کنگره شرکت کنم وهنوز. از آذر ۸۸ تصمیم گرفتم بخونمو بخونمو بخونمو مقاله بنویسمو تو کنگره های داخلی و خارجی شرکت کنمو بیشتر و بیشتر بدونمو مطالعه کنم و این تنها چیزیه که راضیم می کنه تنها چیز.

Chi non si lascia aiutare,. Chi passa i giorni a lamentarsi della propria sfortuna. Lentamente muore chi abbandona un progetto prima di iniziarlo,. Chi non fa domande sugli argomenti che non conosce,. Chi non risponde quando gli chiedono qualcosa che conosce. Evitiamo la morte a piccole dosi,. Ricordando sempre che essere vivo. Richiede uno sforzo di gran lunga maggiore. Del semplice fatto di respirare.

نوشته شده در جمعه ۳۱ خرداد۱۳۹۲ ساعت توسط مريم و رسپينا. ماهیمون هی میخواست یه چیزی بهم بگه. تا دهنشو وامی کرد آب می رفت تو دهنش و نمی تونست بگه. دستمو کردم تو آکواریوم درش آوردم. شروع کرد از خوشالی بالا وپایین پریدن. دلم نیومد دوباره بندازمش اون تو. انقد بالا و پایین پرید خسه شد خوابید. دیدم بهنرین موقعه تا خوابه بندازمش تو آب. ولی الان چند ساعته بیذار نشده. ینی فک کنم بیدار شده دیده انداختمش اون تو. قهر کرده خودشو زده به خواب. نوشته شده در سه شنبه ۲۶ اسفند۱۳۹۳ ساعت توسط مريم و رسپينا.